سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
بــــــدون شــــــرح
صفحه نخست                  ATOM                 عناوین مطالب            نقشه سایت
چهارشنبه 92 دی 4 :: 7:22 صبح ::  نویسنده : آقا مهدی

مفهوم بصیرت
همه می‌دانیم بصیرت با "بصر " هم‌ریشه و در اصل به معنای بینش است؛ مفهومی اسلامی است و ریشه‌اش در قرآن و کلمات اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین مخصوصا نهج‌البلاغه یافت می‌شود. قرآن کریم درباره پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرماید؛‌ "قُلْ هَـذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِیرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِی...؛ من به سوی خدا دعوت می‌کنم؛ هم خودم بصیرت دارم؛ هم کسانی که با من هستند و از من پیروی می‌کنند. "1 در فرمایشات امیرمؤمنان صلوات‌الله‌علیه تعبیرات عجیبی است. در جایی می‌فرمایند: "إِنَّ مَعِی لَبَصِیرَتِی مَا لَبَّسْتُ عَلَى نَفْسِی وَ لَا لُبِّسَ عَلَیَّ...؛ من در این راهی که انتخاب کردم با بصیرتم. نه خودم خودم را فریب دادم، نه دیگری فریبم داد.2 "3 ذیل این کلام، مقداری مفهوم بصیرت را روشن می‌کند؛ کسی که بصیرت دارد فریب نمی‌خورد، نه خودش خودش را فریب می‌دهد؛ نه دیگران می‌توانند فریبش بدهند. در دو جای نهج‌البلاغه این کلام تکرار شده است که بسیار جلب توجه می‌کند. برای درک بهتر این کلام باید حوادث آن زمان را در ذهن خود ترسیم کنیم تا کمابیش متوجه شویم که امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه از همان آغاز خلافت ظاهریشان با چه مشکلاتی روبه‌رو بودند که این چنین می‌گویند.
جامعه اسلامی بعد از رحلت پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به راحتی سه خلیفه را قبل از علی (ع) پذیرفت و به یک معنا خودش آنان را تعیین کرد. با این‌که در بین مسلمانان افراد بسیاری در رخداد غدیر حضور داشتند و با امیرالمؤمنین بیعت کردند ولی هفتاد روز بعد، آن را به فراموشی سپردند. بالاخره از سر خیرخواهی و برای این‌که جامعه اسلامی بی‌سرپرست نماند، خلیفه تعیین کردند و مردم هم پذیرفتند. خاندان پیامبر و بعضی از اصحاب مانند سلمان و ابوذر و مقداد و برخی دیگر از انصار مخالفت کردند، اما صدایشان به جایی نرسید و مجبور شدند امر واقع شده را بپذیرند. جامعه‌ای را تصور کنید که سه خلیفه را خودش تعیین کرده و برای سایر کسانی که کاندیدای خلافتند احترام زیادی قائل است. بعد، طلحه و زبیر که از کاندیداهای خلافت بودند به همراه همسر پیامبر حرکتی را بر ضد امیرالمؤمنین آغاز کردند، و همه این حوادث بعد از بیعتی است که با علی(ع) داشتند؛ آن بیعت عجیب تاریخی که امیرالمؤمنین می‌فرماید آن‌چنان هجوم آوردند که نزدیک بود فرزندان من زیر دست و پا له شوند. بعد از این بیعت، علی علیه‌السلام یک طرف است و طرف دیگر زبیر، طلحه و همسر پیغمبر. هر کدام از این افراد به تنهایی استوانه‌ای هستند. این‌ها جمع شدند و بر ضد علی شورش کردند. بصره را تصرف کردند و می‌خواستند در آن‌جا حکومت تشکیل بدهند. فکر می‌کنید مردم درباره این جریان ‌چگونه قضاوت کنند؟ بنده خودم را جای مردم آن زمان بگذارم؛ می‌بینم علی، یکی از اصحاب پیغمبر، یک طرف است، اما طرف دیگر سه نفر هستند: یکی از آن‌ها همسر پیغمبر است. این‌که خانمی فرماندهی لشگری را بر عهده بگیرد یا به‌هرحال جزو یک قیام سیاسی بر ضد خلیفه باشد، بی‌سابقه بود. این خیلی مسأله مهمی است. خیال می‌کنم اگر بنده آن زمان بودم خیلی هنر داشتم، احتیاط می‌کردم؛ نه طرف علی می‌رفتم نه طرف آن‌ها. بالاخره این سه نفر نیز از اصحاب پیغمبرند؛ زبیر پسرعمه پیغمبر است؛ سنش بیشتر از علی است؛ بزرگ بنی‌هاشم است. طبعا در مردم تزلزل پیدا شد که چگونه رفتار کنند. انسان وقتی این دو کلام را از امیرالمومنین می‌بیند، می‌تواند حدس بزند که حضرت در چه فشاری قرار گرفته بودند. فرمودند: خواب از چشم من ربوده شد؛ شب تا صبح فکر کردم؛ کار را زیر و رو کردم؛ همه اطراف و تمام جوانب قضیه را سنجیدم؛ نتیجه‌ای که از این فکرها و تأملات گرفتم این شد که کار من بین دو چیز مردد است؛ باید یکی از دو چیز را انتخاب کنم؛ یا با این‌ها بجنگم یا از دین اسلام بیرون بروم؛ راه دیگری ندارم.
حضرت می‌فرماید شب تا صبح فکر کردم، همه جوانب را سنجیدم و به این نتیجه رسیدم. این طور نیست که اگر با کسی اختلاف‌نظری داریم، به روی هم شمشیر بکشیم. دعوای سیاسی یا دعوای حزبی نیست. إِنَّ مَعِی لَبَصِیرَتِی؛ من‌ می‌فهمم دارم چه کار می‌کنم. این طور نیست که از روی احساسات بگویم با شما می‌جنگم. شب تا صبح فکر کردم، جوانبش را سنجیدم؛ قلبت ظهر الامر و بطنه؛ ظاهر و باطنش را سنجیدم تا به این نتیجه رسیدم که یا باید با این‌ها بجنگم یا از دین اسلام استعفا بدهم یعنی اگر با این‌ها نجنگم کافرم.




موضوع مطلب :



 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب